یکی از مهمترین توصیه های همیشگی به زن و شوهرهایی که در آستانه فرزنددار شدن هستند، این است که با صحبت کردن با یکدیگر، از قبل و پیش از بچه دار شدن در اصول تربیتی با هم توافق پیدا کنند یا پس از بچه دار شدن و در مواردی که نظری واحد و یکسان در مورد موضوعی ندارند،این تبادل نظر و مخالفت با عقیده یکدیگر در حضور فرزندان انجام نشود.
در صورتی که مادر و پدر در مورد اتفاقات پیش آمده نظر یکسانی نداشته باشند، ممکن است یکی از آنها با خواسته کودک موافق بوده و دیگری مخالفت کند؛ در چنین شرایطی طبیعتا کودک به طرفی جذب میشود که در موارد بیشتری جانب او را گرفته و به خواسته های او پاسخ مثبت داده و حمایتش میکند و رفته رفته بیشتر به او وابسته میشود. ممکن است تصور شود این اتفاق در بزرگسالی کودک تاثیر نخواهد گذاشت و وابستگی کودک به یکی از والدین به مرور زمان برطرف خواهد شد، اما این تصور نادرست است و به همین منوال ادامه خواهد داشت و چه بسا پررنگتر شود و والدین به طور ناخواسته کاری کنند که کودک به یکی از طرفین وابستگی شدید پیدا کند و به این ترتیب به فرزند و همچنین خانواده آسیب وارد شود.
وابستگی فرزند به یکی از والدین یا هر دوی آنها از جایی ناشی میشود که پدر یا مادر بیش از حد لازم به فرزندشان رسیدگی کرده به او خدمات میدهند.این ویژگی در موارد زیادی در کسانی که تک فرزند هستند، دیده میشود اما در عین حال در برخی خانواده ها که چند فرزند دارند در یک یا چند نفر از آ نها مشاهده میشود ولی در سایر فرزندان وجود ندارد که این امر ممکن است به دلیل شرایط و ظاهر خاص آن دختر یا پسر،نقص یا ضعف جسمانی او یا شخصیت خاصش باشد.
در چنین شرایطی کودک رفته رفته عزت نفس و اعتماد به نفس خویش را از دست میدهد و تصور میکند به تنهایی از عهده انجام هیچ کاری برنخواهد آمد و حتما باید یکی از والدین یا هردوی آنها در کنارش باشند تا در انجام کارش موفق شود.نکته ای که بسیار حائز اهمیت است و پدر و مادرها باید به آن توجه نشان دهند این است که نباید گمان کنند این مسئله منحصر به دوران کودکی است و در بزرگسالی برطرف خواهد شد.
در بیشتر موارد این وابستگی منحصر به دوران کودکی نخواهد بود و اثرات سوء خودش را در بزرگسالی و مراحل بعدی زندگی فرد نشان خواهد داد که میتواند بسیار آسیب رسان باشد. هنگامی که چنین مشکلی کم کم نمایان شد و بروز پیدا کرد نباید والدین به صورت آنی و یک دفعه واکنش نشان دهند بلکه باید آرام و به تدریج راههای مقابله با این مشکل را پیش بگیرند. باید کاری کنند خود کودک راهکارها و فرآیندهای مقابله با مسئله را یاد بگیرد.
برای این منظور باید کارهایی را بر عهده او بگذارند که خودش انجام بدهد و از دور بر او نظارت کنند، باید بگذارند در مواردی خودش تصمیم بگیرد، در مسائل خانه دخیل باشد،از او نظرخواهی کنند و تصمیماتی را که برای امور خانه گرفته میشود با او در میان بگذارند تا به این صورت احساس کند هویت دارد، خودش را باور کند و بداند بدون وابستگی به یکی ا ز والدین یا هردوی آنها میتواند وجود خودش را به اثبات برساند.
اختلاف را کنار بگذاریداز سوی دیگر گاهی به خاطر اختلاف نظر یا جدایی والدین از هم به طور عمد هردو یا یکی از آنها سعی میکنند بیش از طرف مقابل توجه کودک را به خود جلب کنند و بخواهند فضای عاطفی را بین خود و بچه به وجود بیاورند. در چنین شرایطی آسیبی که به بچه ها میرسد این است که هم سبب وابستگی کودک شده و هم باعث میشود کودک نسبت به آن یکی والد احساس ناخوشایندی پیدا کرده و تصور کند کمتر از آنچه لازم است به او توجه نشان میدهد. یک تا دوسالگی موقعیت کودک و فضای عاطفی او طوری است که نیاز به توجه زیاد دارد. کودک هرچقدر به 3 سالگی نزدیک میشود باید این توجه کمتر شود.
اخذ: تبیان